101

ساخت وبلاگ

امکانات وب

زائر پیاده اربعین نشدم. اما خدا خواست زائر امام رئوف شوم...

صبح شهادت بود. هوا سرد بود. با اتوبوس بیشتر مسیر تا میدان شهدا را آمدیم. دیدن افرادی که چای تعارف می کنند یا زنی که با یک پلاستیک ساندویچ از زائران پذیرایی میکرد حس عجیبی به آدم میدهد.

حتی بعضی ها فقط آمده بودند برای خدمت به زائران. دستهایشان نذر خاک پای زائران بود...

عده ای هم شغلشان را وقف رضا (ع) کرده بودند...این عشق عجیب را هیچ منطقی پاسخگو نیست...

زودتر از آنچه فکر میکردم به حرم میرسیم. انگار پاهایم خودشان را برای مسیر بیشتری آماده کرده بودند. آرامشان میکنم با وعده اربعین سال بعد...

نه خستگی است و نه تشنگی. انگار روی ابرها راه می روم و پاهایم زمین را لمس نمیکند. شاید هم ملائک بالهایشان اینجا پهن است...

وارد حرم که می شویم غوغایی است. دسته ها باشور وارد حرم می شوند و خبر از واقعه ای عظیم میدهند. نوه پیامبر (ص) به شهادت رسیده است. پس موده فی القربی که تنها خواسته پیامبر (ص)بود چه شد؟؟؟؟

روی پرده مشکلی بزرگی نوشته اند: مسوم و اماما، شهید و اماما...

دلم شکسته است امروز.

در آستانه ی در...
ما را در سایت در آستانه ی در دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarina بازدید : 172 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 6:47