105

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خواندن داستان از شیر گرفتن راحت و بدون دغدغه ی محمد خالی از لطف نیست.

 

حدود یک سال قبل از یک دکترشنیدم که گرفتن ناگهانی از شیر کار بسیار اشتباهیه و به روحیه مادر و کودک ضربه های ماندگاری می زنه و از نظر علمی باید پروژه از شیر گرفتن از شش ماه قبل شروع بشه.

همین شد که از 18 ماهگی محمد شروع کردم به از شیر گرفتن. در یک فایل صوتی شنیده بودم که باید تعداد وعده های شیر رو بنویسیم. وعده صبح بعد خواب، ظهر قبل خواب ظهر و شب قبل خواب سه وعده ی اصلی حساب میشن و بین اونها میان وعده حساب میشه.

منم از میان وعده ها کم کم شروع کردم به گرفتن. وقتی می خواست سرگرمش میکردم یا یه خوراکی دیگه بهش می دادم.گاهی هم پیش می آمد که میگذاشتم گریه کنه و محل نمی دادم. بعد یک ماه تقریبا فقط سه وعده ی اصلی مونده بود و چون وقت زیاد مونده بود اصراری برای گرفتن وعده های اصلیش نداشتم.

وعده ی صبحانه اش تقریبا ناخودآگاه حذف شد چون میرفتم مدرسه و اون خواب بود.

اینم بگم که به شیشه ی شیرش به شدت وابسته شده بود و من می دونستم باید اول از شیشه بگیریمش چون اگر از شیر می گرفتم صددر صد وابستگی ش به شیشه بیش از این می شد. برای این کار خدا کمک کرد.

یک روز شیر نداشتیم و تو شیشه براش کشک ریختیم. اما دوست نداشت. هربار می گفت شیشه ما اونو میدادیم و خودش بدش میامد پس می داد. بعد چند روز دیگه نخواستش به همین راحتی!!

وعده ی ظهر محمد هم گرفتنش سخت نبود. با کمی حواس پرت کردن بعد یکی دو روز کلا یادش رفت.

حالا دو تا وعده ی سخت مونده بود. شب قبل خواب و نیمه شب. خیلی گریه میکرد و می گفت ممه لالا. حتما باید می خورد.

برای نیمه شبش یه شب خیلی گریه کرد اما ندادم. اخرش تو بغل باباش خوابش برد. شب بعد بیدار شد انگار می دونست نمی خوام بدم برای همین گفت آب. منم آب دادم و چندشبی آب خورد. چند شب بعد دیگه کلا بیدار نشد برای همون آب هم...

و فقط مونده بود وعده ی قبل خوابش. قصد داشتم تا دوسالگی که یک ماه مونده، اونو بدم. اما یه شب که رفتیم تو رخت خواب از شوخی بهش گفتم باز میخوای ممه لالا بخوری دیگه بزرگ شدی مامانی. اونم یکم غرغر کرد و گفت آب آب.

وقتی آبو خورد منتظر بودم باز بگه ممه لالا اما هیچی نگفت. رفت تو رخت خوابش! خیلی تعجب کردم اولین شبی بود که بدون شیر خوابید...

فردا شبش هیچی نگفتم تا ببینم خودش چکار میکنه. اما دیدم هیچی نگفت. اسمشو نیاورد. بازم خودش رفت خوابید....

اینطوری شد که الان 4 شبه شیر نخورده. راحت تر از آب خوردن در یک پروژه 6 ماهه که 4 ماه طول کشید از شیر گرفتمش. با خواست خودش...

نه عصبی شده نه بهش فشار اومد و نه حتی فهمید چی شد. نه روحیه خودم خراب شد و نه اذیت شدم. نه روش تاثیر منفی گذاشتم با گفتن آخ شده و فلان شده...

بعضی بچه ها دیدم حتی تا یک سال بعد از شیر خوردن هنوز درخواست می کنند یا دوستش دارن . این تاثیر گرفتن ناگهانیه. چقدر برنامه ریزی خوبه.

همیشه از شیر گرفتن می ترسیدم. اما با این روش علمی خیلی راحت انجامش دادم. خدایاشکرت....

حالا فقط مونده از پوشک گرفتن.

واسه اونم یه برنامه هایی دارم!

در آستانه ی در...
ما را در سایت در آستانه ی در دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarina بازدید : 123 تاريخ : شنبه 20 بهمن 1397 ساعت: 11:42